معصوم

اردی + بهشتی

معصوم

اردی + بهشتی

معصوم

آخرین مطالب

پیوندهای روزانه

بعد مدت ها امروز یادم افتاد که :عهههههههه منم ی بلاگی داشتما!!!!!!!

همچی یادم رفته بود حتی اسم بلاگمو... پدر آلزایمر بسوزه الهییی...

بازم خداروشکر آدرس ایمیلمو هیچ وقت فراموش نمیکنم.

پست زیادی نداشتم اینجا اما وقتی همون چند تا رو خوندم کلی خاطره برام زنده شد...

چقدر خوبه که بنویسی و ثبت کنی ...

خاطراتی که خوبن شیرینیشون دو چندان میشه ....

خاطراتی که بد هستن هم تجربه میشن و درس عبرت...

فینیششششششششش....


ماه پیشونی
۲۵ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دلم میخواد برم ی جای دور 

خلوت کنم با خودم

از همچی دور باشم 

خودم باشم 

و خودم

و 

خدا...

ینی میشه حتی ی ساعت به هیچی فکر نکرد؟؟؟


ماه پیشونی
۲۴ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

از باغ می برند چراغانیت کنند 

تا کاج جشن های زمستانیت کنند


پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار 
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند 


یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
 
ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
 
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
 
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند 


فاضل نظری 




این شعر رو اولین بار از استاد پایگاه دادمون(که  فامیلیشون رو یادم رفته و هر چقدر فسفر سوزوندم یادم نیومد)شنیدم...

یادمه اخرین جلسه بود و ساعت بیکاری ،استاد کلی شعرای قشنگ برامون خوند اما این یکی حسابی دلمو برد...صدای استاد و با گوشی ضیط کردم و مدتها گوش میکردم به یاد اون روزها...

چند وقت پیش داشتم دنبال ی شعره دیگه میگشتم که چشمم به جمال این شعر دوباره روشن شد... خاطرات گذشته  برام تداعی شد...

نتیجه : خیلی این شعر رو دوست دارم... :)

ماه پیشونی
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

امروز برام ی روز خاص بود... 

رفتم دنبال آرزویی که سالها بود دلم میخواست ی قدمی برای رسیدن بهش بردارم...

اولین قدم و با وجود تمام مشکلاتی که داشت برداشتم... 

راه سختی در پیش دارم... 

اما همه چیز امیدوار کنندس... 




ماه پیشونی
۱۷ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۴۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

امروز ی بحثی پیش اومد راجع به اینکه فاز هر کدوم از ما تو زندگی چیه ؟؟

یعنی چی میخوایم از زندگیمون ؟؟

دغدغمون چیه ؟؟

این موضوع فکرمو مشغول کرد...

(مثل آقای ای کیو سان شدم ی لحظه )


نتیجه گیری 1  سبک شاعرانه: من هیچ نخواسته ام از این جهان جز اندکی آرامش...

نتیجه گیری 2 سبک عامیانه : دل من فقط آرامش میخواد ... دل من  ی زندگی میخواد با چندتا آدم صاف و ساده و بی آلایش دور و برم ...

بی دروغ و بی دغل...که قدر خوبی هاتو بدونن ... که خوب باشن...

راستی ی مقدار پول هم میخوام  با ی ماشین کوشولو که گاه گاهی ی مسافرت ریز هم برم برای صیقل روحم... همین...

داریم از من کم توقع تر آیا؟؟؟؟





ماه پیشونی
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

دیشب کاملا اتفاقی و غیر منتظره ی حرفایی شنیدم که تا ساعت ها شوکه بودم... 😮

دقیقا همین شکلی شده بودما...😶😮

تو کتم نمیرفت که این فلانیه که همچین حرفایی رو گفته بمن...😶😓

خب بهش نمیومد اون حرفا...کلی هم خندیدم بهش... 😁

یوقتایی ی حرفایی غیر منتظرش قشنگه دقیقا زمانی که منتظرش نیستی و فکرشو نمیکنی... 

ی حرفایی شنیدنش به ی زبون دیگه هم ادمو ذوق زده میکنه...😉

احبی... 

حبیبتی... 

مثلا از اینا... 😂




ماه پیشونی
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام😊

امروز تصمیم گرفتم بیام اینجا... شروع کنم به نوشتن...حرف برای گفتن زیاده اما مجال برای نوشتن کم...

خیلی وقت بود دلم میخواست برای خودم ی همچین جایی رو داشته باشم البته چندبار هم پیجی زدم اما...😐نشد دیگه...

تا امشب... 

با دوست جان مشغول چت کردن بودیم که حرف از بلاگ و اینا شد... بهش گفتم خیلی دلم میخواد ی بلاگ داشته باشم اما وقت نمیشه و حسی نیست براش... خلاصه حسابی تشویقم کرد و منم زودی ساختمش و الانه در خدمت هستم... 



ماه پیشونی
۱۲ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر